اشعار سید بحرالعلوم در رثای سید الشهداء علیه السلام:
ذادوا عـن المـاء ظمانا مراضعه
مـن جـده المصطفى الساقي أصابعه
يــعــطــيــه إبــهـامـه آنـا وآونـة
لســانــه فـاسـتـوت مـنـه طـبـائعـه
لله مــرتــضــع لم يــرتــضـع أبـدا
مـن ثـدي انـثـى ومـنـطـه مـراضـعـه
او را تشنه از آب بازداشتند، آنکه جدش مصطفی از انگشتانش به او می نوشانید.
گاهی (انگشت) ابهامش را به او می داد و گاهی زبانش را تا اینکه سرشتهایش از او پای گرفت.
نهالی که پیامبر خدا از دست خود آن را آبیاری کرد و بعد از نیکی اصلش، شاخه ها نیز نیکو گردید.
پیامبر صلی الله علیه و آله در جان نوزادش، بزرگواریها و مکرمتهایش را فرو ریخت تامثالی از او و ادامه ای برای زندگیش باشد و در نشر اهداف و حمایت از اصولش نماینده او گردد.
? روضهی این مجلس:
روضهی انگشتر حضرت سید الشهداء در قتلگاه
ثبت دیدگاه